به گزارش کمپین دفاع از حقوق باز داشت شدگان معترض: آغاز آزار و تهدید دانشآموزان بهایی در ابتدای سال تحصیلی جدید
همزمان با شروع سال تحصیلی جدید، موارد بسیاری از ثبتنام مشروط به دادن تعهد کتبی یا عدم ثبتنام دانشآموزان بهایی در مدارس مشاهده شده است. سرویس خبری جامعه بهایی در تاریخ 10 مهرماه طی اطلاعیهای به یکی از این موارد پرداخته است. در این خبر به یک دختر دانشآموز مقطع راهنمایی اشاره شده است که هنگام پرکردن فرم ثبتنام با پرسش در مورد دین مواجه شده است. مسئولین مدرسه پس از آگاهی از دین دانشآموز ثبتنام او را مشروط به نوشتن تعهدنامهای مبنی بر پنهاننمودن عقیدهاش میکنند. با توجه به روند سیستماتیک توهین به دانشآموزان و آیین بهایی در سالهای گذشته در مدارس ایران، مشاهدات حاکی از آن است که دریافت اجباری تعهد در جهت ارعاب، سکوت و تسلیم دانشآموزان بهایی در برابر توهین معلمان در طول سال تحصیلی باشد.
در سال تحصیلی گذشته، طی گزارش سرویس خبری جامعه بهایی در فاصله 6 ماههی سپتامبر 2008 تا فوریه 2009 قریب 80 مورد آزار دانشآموزان بهایی گزارش شده است. این موارد شامل تهدید، اخراج، تحقیر و توهین به عقاید دانشآموز در برابر دوستان و غیره میشود. باید توجه داشت که این موارد تنها شامل گزارشهای دریافتی است و باید در نظر داشت که بسیاری از موارد توسط والدین و دانشاموزان گزارش نمیشود.
در سالهای گذشته اقدامات سیستماتیک حاکمیت شامل توهین به مقدسات، تحریک، تهدید و حتی اخراج دانشآموزان بهایی و همچنین تخریب اذهان دانشآموزان دیگر بر علیه این دانشآموزان شده است و شواهد حاکی از آن است که مدرسه و کلاسی یافت نمیشود که در آن معلمان دقایقی را به تخریب اذهان دانشآموزان علیه این اقلیت مذهبی کشورمان اختصاص نداده باشند. در این بین اگر کودک یا نوجوانی بهایی در کلاس حضور داشته باشد با دو راه مواجه است. راه اول سکوت است و تحمل تمامی توهینها و صحبتهایی که در بسیاری موارد شامل نسبتدادن مسائل زشت و بیشرمانهای به خانوادههای بهایی است و راه دوم اجازهگرفتن و پاسخ به صحبتهای معلم است که در این صورت سرنوشت خوبی در انتظار او نخواهد بود چرا که در بیشتر موارد با اخراج یا حداقل تهدید به اخراج روبرو میشود. تعدادی از دانشآموزان اخراج یا تهدیدشده در مدارس ایران شرح حال خود را نگاشتهاند و در آن به بسیاری از این موارد اشاره نمودهاند.
هستی فلاح دانشآموزی بهایی است که در مقطع پیشدانشگاهی از مدرسه اخراج شده است. او از مقطع اول دبیرستان تا مقطع پیشدانشگاهی که به اخراج او انجامیده است همواره با موارد بسیاری از توهین و تهدید مواجه بوده است برای مثال این دانشآموز بهایی در قسمتی از شرح حالش اینگونه مینویسد: " (در سال اول دبیرستان) 3 يا 4 نفر از همكلاسیهای ما از دستدادن با دست خيس با ما پرهیز می کردند یا گاهی اگر با این وضع دست میدادند حتما دستهايشان را میشستند... در سال سوم مقداری از سال تحصیلی نگذشته بود که سر کلاس تاریخ معاصر ایران معلم تاریخ ضمن تدریس درباره فرقه بابی و بهایی و اینکه این دو فرقه دستساز اسرائیل و ... هستند، صحبتهایی كرد." دانش آموز بهایی دیگری در شرح حال خود به پخش جزوات ضدبهایی در مدرسه و متعاقبا سوالات دوستان و همکلاسیها اشاره میکند. سوالات دوستان این دانشآموز شامل ارتباط او و خانوادهاش با انگلیس و اسراییل و حتی مواردی نظیر اینکه آیا شما با خواهر و برادر خود ازدواج میکنید میشده است.
مشاهدهی چنین مواردی به شدت نگرانکننده است. از طرفی بهداشت روانی این دانشآموزان تهدید میگردد. منظور از بهداشت روانی، سازگاری فرد با محيط اطراف خود است. فردی که بتواند خود را به راحتی با محيط اطراف تطبيق دهد، قابليتهای خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفی و رفتاری باشد، از بهداشت روانی برخوردار است. فشارهای گسترده مسئولین مدرسه و دانشآموزان دیگر، مدرسه را برای دانشاموز بهایی از مکانی برای آموزش و پرورش به محلی وحشتناک جهت ارعاب و توهین تبدیل نموده است.
از طرف دیگر مشاهدهی چنین مواردی نقض صریح بند دوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر است. بر اساس این ماده:" آموزش بايد در جهت رشد کامل شخصيت انسانی و تقويت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. بايد تفاهم، مدارا و مودت ميان تمامی ملل، گروههای نژادی و مذهبی را ارتقاء داد."
این اولینبار نیست که نه تنها تفاهم، مدارا و مودت میان تمامی ملل در مدارس ایران ترویج نمیگردد بلکه موارد استفاده از کودکان به عنوان ابزارهایی در جهت به ثمرنشاندن منافع و سیاستهای حاکمیت بارها مشاهده شده است. از اجبار و تشویق کودکان به سردادن شعارهای مرگ بر دولتهایی نظیر آمریکا و اسراییل تا مواردی نظیر تخریب اذهان دانشآموزان بر علیه اقلیتهای مذهبی نظیر بهاییان همگی موارد نقض صریح این ماده میباشند.
علاوه بر این، مواد 12، 13 و 14 کنوانسیون حقوق کودک که در تاریخ 20 نوامبر 1989به امضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است آزادی عقیده، مذهب، وجدان و افکار را برای تمام کودکان جهان به رسمیت میشناسد. همچنین بر اساس ماده 28 این کنوانسیون "حکومتها حق آموزش و پرورش را برای کودک به رسمیت میشناسند" و ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک به صراحت ابراز میدارد: "کودکان متعلق به اقلیتهای مذهبی، قومی و یا زبانی در کشورهایی که این اقلیتها وجود دارند دارای این حق هستند که همراه دیگر آشنایان به طور جمعی یا فردی از زبان، فرهنگ و مذهب خود برخوردار بوده و از آنها استفاده کنند." لازم به ذکر است کنوانسیون حقوق کودک توسط نمایندهی دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 5 سپتامبر 1991 به امضا رسید و مفاد آن در ماه مارچ 1994 توسط مجلس شورای اسلامی تصویب گشت. اما موارد مشاهده شده ثابت مینماید که مسئولان نظام تنها به امضا و تصویب اکتفا میکنند و برای اجرای قوانین داخلی و بینالمللی هیچگونه تعهدی را پذیرا نیستند.
همزمان با شروع سال تحصیلی جدید، موارد بسیاری از ثبتنام مشروط به دادن تعهد کتبی یا عدم ثبتنام دانشآموزان بهایی در مدارس مشاهده شده است. سرویس خبری جامعه بهایی در تاریخ 10 مهرماه طی اطلاعیهای به یکی از این موارد پرداخته است. در این خبر به یک دختر دانشآموز مقطع راهنمایی اشاره شده است که هنگام پرکردن فرم ثبتنام با پرسش در مورد دین مواجه شده است. مسئولین مدرسه پس از آگاهی از دین دانشآموز ثبتنام او را مشروط به نوشتن تعهدنامهای مبنی بر پنهاننمودن عقیدهاش میکنند. با توجه به روند سیستماتیک توهین به دانشآموزان و آیین بهایی در سالهای گذشته در مدارس ایران، مشاهدات حاکی از آن است که دریافت اجباری تعهد در جهت ارعاب، سکوت و تسلیم دانشآموزان بهایی در برابر توهین معلمان در طول سال تحصیلی باشد.
در سال تحصیلی گذشته، طی گزارش سرویس خبری جامعه بهایی در فاصله 6 ماههی سپتامبر 2008 تا فوریه 2009 قریب 80 مورد آزار دانشآموزان بهایی گزارش شده است. این موارد شامل تهدید، اخراج، تحقیر و توهین به عقاید دانشآموز در برابر دوستان و غیره میشود. باید توجه داشت که این موارد تنها شامل گزارشهای دریافتی است و باید در نظر داشت که بسیاری از موارد توسط والدین و دانشاموزان گزارش نمیشود.
در سالهای گذشته اقدامات سیستماتیک حاکمیت شامل توهین به مقدسات، تحریک، تهدید و حتی اخراج دانشآموزان بهایی و همچنین تخریب اذهان دانشآموزان دیگر بر علیه این دانشآموزان شده است و شواهد حاکی از آن است که مدرسه و کلاسی یافت نمیشود که در آن معلمان دقایقی را به تخریب اذهان دانشآموزان علیه این اقلیت مذهبی کشورمان اختصاص نداده باشند. در این بین اگر کودک یا نوجوانی بهایی در کلاس حضور داشته باشد با دو راه مواجه است. راه اول سکوت است و تحمل تمامی توهینها و صحبتهایی که در بسیاری موارد شامل نسبتدادن مسائل زشت و بیشرمانهای به خانوادههای بهایی است و راه دوم اجازهگرفتن و پاسخ به صحبتهای معلم است که در این صورت سرنوشت خوبی در انتظار او نخواهد بود چرا که در بیشتر موارد با اخراج یا حداقل تهدید به اخراج روبرو میشود. تعدادی از دانشآموزان اخراج یا تهدیدشده در مدارس ایران شرح حال خود را نگاشتهاند و در آن به بسیاری از این موارد اشاره نمودهاند.
هستی فلاح دانشآموزی بهایی است که در مقطع پیشدانشگاهی از مدرسه اخراج شده است. او از مقطع اول دبیرستان تا مقطع پیشدانشگاهی که به اخراج او انجامیده است همواره با موارد بسیاری از توهین و تهدید مواجه بوده است برای مثال این دانشآموز بهایی در قسمتی از شرح حالش اینگونه مینویسد: " (در سال اول دبیرستان) 3 يا 4 نفر از همكلاسیهای ما از دستدادن با دست خيس با ما پرهیز می کردند یا گاهی اگر با این وضع دست میدادند حتما دستهايشان را میشستند... در سال سوم مقداری از سال تحصیلی نگذشته بود که سر کلاس تاریخ معاصر ایران معلم تاریخ ضمن تدریس درباره فرقه بابی و بهایی و اینکه این دو فرقه دستساز اسرائیل و ... هستند، صحبتهایی كرد." دانش آموز بهایی دیگری در شرح حال خود به پخش جزوات ضدبهایی در مدرسه و متعاقبا سوالات دوستان و همکلاسیها اشاره میکند. سوالات دوستان این دانشآموز شامل ارتباط او و خانوادهاش با انگلیس و اسراییل و حتی مواردی نظیر اینکه آیا شما با خواهر و برادر خود ازدواج میکنید میشده است.
مشاهدهی چنین مواردی به شدت نگرانکننده است. از طرفی بهداشت روانی این دانشآموزان تهدید میگردد. منظور از بهداشت روانی، سازگاری فرد با محيط اطراف خود است. فردی که بتواند خود را به راحتی با محيط اطراف تطبيق دهد، قابليتهای خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفی و رفتاری باشد، از بهداشت روانی برخوردار است. فشارهای گسترده مسئولین مدرسه و دانشآموزان دیگر، مدرسه را برای دانشاموز بهایی از مکانی برای آموزش و پرورش به محلی وحشتناک جهت ارعاب و توهین تبدیل نموده است.
از طرف دیگر مشاهدهی چنین مواردی نقض صریح بند دوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر است. بر اساس این ماده:" آموزش بايد در جهت رشد کامل شخصيت انسانی و تقويت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. بايد تفاهم، مدارا و مودت ميان تمامی ملل، گروههای نژادی و مذهبی را ارتقاء داد."
این اولینبار نیست که نه تنها تفاهم، مدارا و مودت میان تمامی ملل در مدارس ایران ترویج نمیگردد بلکه موارد استفاده از کودکان به عنوان ابزارهایی در جهت به ثمرنشاندن منافع و سیاستهای حاکمیت بارها مشاهده شده است. از اجبار و تشویق کودکان به سردادن شعارهای مرگ بر دولتهایی نظیر آمریکا و اسراییل تا مواردی نظیر تخریب اذهان دانشآموزان بر علیه اقلیتهای مذهبی نظیر بهاییان همگی موارد نقض صریح این ماده میباشند.
علاوه بر این، مواد 12، 13 و 14 کنوانسیون حقوق کودک که در تاریخ 20 نوامبر 1989به امضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است آزادی عقیده، مذهب، وجدان و افکار را برای تمام کودکان جهان به رسمیت میشناسد. همچنین بر اساس ماده 28 این کنوانسیون "حکومتها حق آموزش و پرورش را برای کودک به رسمیت میشناسند" و ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک به صراحت ابراز میدارد: "کودکان متعلق به اقلیتهای مذهبی، قومی و یا زبانی در کشورهایی که این اقلیتها وجود دارند دارای این حق هستند که همراه دیگر آشنایان به طور جمعی یا فردی از زبان، فرهنگ و مذهب خود برخوردار بوده و از آنها استفاده کنند." لازم به ذکر است کنوانسیون حقوق کودک توسط نمایندهی دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 5 سپتامبر 1991 به امضا رسید و مفاد آن در ماه مارچ 1994 توسط مجلس شورای اسلامی تصویب گشت. اما موارد مشاهده شده ثابت مینماید که مسئولان نظام تنها به امضا و تصویب اکتفا میکنند و برای اجرای قوانین داخلی و بینالمللی هیچگونه تعهدی را پذیرا نیستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر